کودک درون

  

 ایا می دانید در درونتان کودکی نیز هست ؟  

کودک درون حضوری قدرتمند دارد ودر کانون هستی ما بسر می برد .با اتصال به کودک درونمان

که خویشتن راستین ماست شفا می یابیم .

    ودگر بار احساس وصل به پروردگارمان ٬ به خودمان ٬ به دیگران وبه جهان هستی خواهیم داشت .

و پر از توفیق وارامش وشادمانی می شویم .

زندگی بی حضور کودک درون یعنی چیزی در ما خالی است .

اگر بتوانید با کودک درونتان تماس بگیرید . انوقت هم والد می شوید تا او را دلجویی کنیدو

هم کودکمان خودش را نشان می دهد تا صادقانه با ما گفتگو کند .

کافی است کودک درونتان را با دست چپتان بروی کاغذی بکشید

وبعد بعنوان والد مشکلاتش را با دست راست بنویسید وبپرسید.

وبعد با مدادی که به دست چپتان داده اید تمام مشکلاتش را اوبرایتان بنویسد.

وانگاه دست راست بعنوان والداز او دلجویی کند .

امتحان کنید تا ببینید عقده گشایی وروان کاویی کودک درونتان چقدر  اسان است .

اگر سوالی دارید از من در این رابطه بپرسیدتا جواب دهم .

گریه می کنید ٬ می خندید  انگاه ازاد ورها خواهید شد .

 دوستتان دارم .مامان محبوب

 




  




قانون معنویی هفتم

 

توکل وتسلیم

وقتی به قانون هفتم میرسی که همه چیز های ذهنی برایت بی معنا شده است .

دگر از بخشیدن وبخشش ، قضاوت وصداقت گذشته ای .

تعادل نیز داری.

تنها کاری که برایت مانده ،اینکه بدانی برای انچه بدنیا امده ای (پنداره خلقت )

کاینات درسهای لازم را سر راهت خواهد گذاشت وهر چه که پیش بیاید ، برایت

حتما لازم بوده وهمه چیز  دنیا شامل  (این نیز بگذرد ) خواهد بود  .

پس دگر هیچ اعتراضی نداری زیرا می دانی روزی خود به تمامی این ها

پاسخ مثبت داده ای .واز ان پس واقعا چیزی تو را اشفته ونگران نمی کند .

زیرا تو با همه وجود همه چیز را میپذیری وتسلیمی .

ودر این داستان زندگی دنیای خاکی ، می بینی که همه چیز بازی است .

اما این نقش را زیبا وجدی بازی می کنی .

به نهایت تسلیم که میرسی میبینی چیزهایی را می خواهی که برایت

نه تنها فایده ای نداشته ٬ بلکه صلاح خودت را نیز نمی دانی .

سخت است اعتماد کردن به نادیده ............

سخت است به کسی بگویی هر کاری می خواهی با من بکن اما نگویی اگر اینجوری که من

می گویم ومی خواهم بشود بهتر است ............

سخت است صد در صد توکل وایمان که انتخاب های ان زمانمان (قبل از امدن این دنیا )برایمان

حاصل بهتری به بار خواهد اورد ..............

سخت است فراموش نکنیم قبل از به این دنیا امدن بله را گفته ایم ونیامدیم فقط از خوشی ها

وخوشبختی ها درس بگیریم ...

که گاهی از بسیاری رنجها پخته می شویم ودر حقیقت ادم می گردیم ...........

من تا اینجا را درس دادم و رسالت خودم را به انجام رساندم .اما شمایی که این درسها را خواندید

یادتان باشد شما نیز هرگز در تمام زندگیتان نمی توانید بگویید که کسی نبود به ما بگوید............

واین حرفها را به ما یاد اور وگوش زد کند ..........

من به شما به عنوان یک مادر ویک معلم وکسی که هر چه داشته در پیش گاه عدالت الهی به شما عاشقانه عرضه کرده وباز می کنم ٬ می گویم :

خود را به جهالت زدن هیچ کاری ندارد ولی خود تربیتی را بخاطر نسل های بعد دوباره سازی کنید .

دوستتان دارم وهیچ چیز به اهمیت انچه به شما عرضه شد نیست وبدانید رایگان بدست اوردن

چیزی دلیل بی اهمیتی ان نیست .

عشق من را بپذیرید وعشق خودتان را به خودتان ............

اگر به دنباله نوشته هایم علاقه مند هستید واهمیت می دهید بنویسید تا بدانم مایلیدباز بدانید ............

منتظرم برای پاسخهایتان ویا سوالهایتان ................

با عشق محبوب  

قانون معنویی ششم .صداقت

صداقت با خود وصداقت با دیگران

به خودت راست بگو زیرا وقتی به خویشتن راست می گویید به تمامی زندگی می کنید ،

ذهنتان دایم درگیر با خویشتن نیست .

می توانید راحت باشید وکردارتان با گفتار وافکارتان یکی باشد .

صداقت با خویشتن باعث می شود که ما خودمان را خوب بشناسیم

 وکنترل اعما لمان دست خودمان باشد.

وصداقت با دیگران باعث می شود که زندگی راحتری داشته باشیم و

مجبور نباشیم نقاب های مختلف بر چهره بزنیم .

اما یادتان باشد این با هالو بودن ومورد سو استفاده دیگران قرار گرفتن فرق دارد .

کسانی که با ما در تماس هستند وقتی راست گویی ما را ببینند ٬ یاد می گیرند

که حداقل برای ما دروغ نبافند .

ما جهانی را پیش رو داریم که برای کوچکترین کار خود به دروغ متوسل می گردند .

به ما دروغ گفتن را از بچه گی به عنوان مصلحت این ویا ان است ٬ یاد دادند .

می دانم بسیار سخت است در جایی که همه دروغ را یک امر عادی می دانند ٬ما صداقت

را پیش بگیریم .چون به ما یاد دادند حتی با خود صادق نباشیم .

چون باید ادمی اول بخود دروغ بگوید تا بتواند بادیگران نیز صادق نباشد .

اما حتی ما نمی توانیم با صداقت خود دیگران را زیر سوال ببریم ٬

وقتی کسی را نمی خواهیم افشا کنیم باز لازم است از کلمه ندیدم ٬نمی دانم ٬

استفاده کنیم .پس بهتر است واقعا سرتان در کار خودتان باشد وبپرهیزید از کنجکاوی در

اموردیگران ٬ چون هر چه دیگران وزندگیشان را تجزیه وتحلیل کنید ٬ بیشتر ذهنتان را اشغال

می کنید و مجبور می شوید راست گو نباشید .کاری نکنید در زندگیتان که وادار شوید در موردش

بترسید ودروغ بگویید .یا قبل از انجام ان کار به بعد از عمل نیز بیندیشید .یا بقول مادرانمان (نکن ونترس )

وبی صداقتی ریشه در اجتماع وخانواده ترسناک دارد .

پدرم خدایش بیامرزد٬ وقتی بچه هایش کار بدی می کردند می گفت : دروغ اگر نگویی می توانم ببخشم

اما اگر دروغ گفتی اول بخودت ظلم کردی ٬چون بخاطر ان دروغ مجبوری بازهم دروغ بگویی٬ پس از ان به بعد

دیگر برای اینکه وجدانت ارام شود وحق با خودت باشد بخودت نیز دروغ می گویی وعادت می کنی که

دیگران را نیز مانند خودت بی صداقت ببینی .دوم به انکه دروغ می گویی ٬ توهین کرده ای واو را فردی

بی عقل وهالو قلمداد کرده ای .پس نترس ٬ دردسر راست گویی فقط یک بار است واخرین تاوانش

مردن است .پس نکن چون می ترسی .

کودک درونتان را صادقانه بپرورانید ووووووووووووووودر میان این همه بی صداقتی بسی سخت است

صادق بودن .دوستتان دارم مامان محبوب  









قانون معنویی پنچم .تعادل

 

 

در اینجا تمامی احساس ها را می بینی

اما دچار هیجان نمی شویی .

یاد گرفتی که احساس با تو فرق دارد .

 از یک جنس نیستید .

همه چیز را با دیدگاه دگری می بینی

 

مهربرای همگان است .

اما در تو احساس نفرت نیست .

تعادل داری ،هر لحظه  جایی نیستی ،در حقیقت میزان داری .

دگر ساعتی میزان این  ، ساعتی میزان ان نیستی

یک نفس میزان خویش می شوی  ، تا شویی موزون خویش

 به دیگران می نگری وتمامی حرکاتشان را می بینی .اما هیچ قضاوتی نداری

دچار عصبانیت نمی شویی واحساس هیجان نداری .بلکه می دانی همه چیز خوب است

وچون می دانی عشق ونفرت دو روی سکه است .پس فقط مهر داری .تا پس از ان نفرتی

نیز نداشته باشی .

تعادل یعنی همه چیز بیرون تو اتفاق می افتد وربطی به درونت ندارد .هیچ چیز درون تو را

به طغیان نمی اندازد .

در حقیقت به هر جمعی وارد شویی ٬ هیچ حرکتی وهیچ عملی در ذهن تو نمی ماند .

ذهن را پاک تمیز از همه اعمال حدیث ها بازمی گردانی .

وهمیشه بیاد بیاور که هر کسی مرد وهر کسی امد ورفت . در طول تاریخ ملیون ها امدند

ورفتند ٬ وباز میایند ومیر وند وهیچ اتفاقی نیا فتاده .

اگر حتی چشمت می گرید .این تنها چشم است می گرید ٬ چون عادت به دیدن ان شخص

داشته وباید درونت مجزا ودست نخورده از این همه هیاهوی ادمها باشد .

کودک باش .در لحظه باش . دقیقه قبل را که با هم بازیها دعوایت شده فراموش کن .

دنیا زود گذر تر از ان است ٬ که تو می پنداری.

تا به کودکی بدون خاطرات وکینه وقضاوت تبدیل نشویی راه را نیافتی ...................

می دانم درس سخت است .من درسم را طی سالها خوانده ام ...................

من به جای شما عمل نمی توانم کنم ....................

اگر از اول خوب فرا گرفته باشید (توصیه می کنم به درسهای قبل رجوع کنید )

این درس را نیز خوب فرامی گیرید .دوستتان دارم .مامان محبوب